خاطرات یک سمپادی


tags:
جمعه 16 / 12 / 1391برچسب:, | 21:33 | فرناز جونی |

 

نشستیم تو تاکسی،راننده می پرسه: کجا تشریف میبرین؟
دختر عموم میگه میریم شال بخریم!!
فکو فامیله دارم؟


tags:
جمعه 16 / 12 / 1391برچسب:, | 18:33 | فرناز جونی |

 

لبخند اسفندی ام کافیست...

عــــادت ندارم درد دلم را،
به نا اهـــــل بگویم.
پس خاکــــش میکنم زیر چهــــره ی خندانـــــم؛
تا فکــــر کنند
همـــــه چیز بر وفـق مـــراد است

tags:
جمعه 16 / 12 / 1391برچسب:, | 18:24 | فرناز جونی |

خــــــــــــدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی …
میــــــــان این دو گمم !
هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم …
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی و
هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی …
آنقدر بــی تو تنهــــــا هستم که بی تو یعنی “هیــــچ” یعنی “پـــــوچ” !
خـــــــــدایا هیــــــــچ وقت رهـــایم نکن...


tags:
جمعه 16 / 12 / 1391برچسب:, | 18:24 | فرناز جونی |

دراینکه آدم باید بعضی وقتا جلوی بعضیا ..
تن به خواسته‌های خر درونش بده و نصایح عقل رو نادیده بگیره ..... هیچ شکی نیست
اما مشکل اینجاست که ..
بعدش هیچ تضمینی وجود نداره ...
اونی که براش تن به خریّت دادی تو رو دوباره به شکل آدم به یاد بیاره


tags:
جمعه 16 / 12 / 1391برچسب:, | 18:23 | فرناز جونی |

 

تا حالا دقت كردين هيچ قنادى قند نميفروشه
هيچ عطارى عطر نميفروشه
قهوه خونه هام همه چى دارن جز قهوه !
چـــرا واقعا ؟!؟!


tags:
شنبه 15 / 12 / 1391برچسب:, | 22:55 | فرناز جونی |

یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت : عزیزم چند روزه مادر بزرگت مبایلشو جواب نمیده . هرچی اسمس هم براش میزنم باز جواب نمیده . آنلاین هم نشده چند روزه . نگرانشم . چندتا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر . ببین حالش چطوره . شنل قرمزی گفت : مامی امروز نمیتونم . قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بریم دیزین اسکی . مادرش گفت : یا با زبون خوش میری . یا میدمت دست داداشت گوریل انگوری لهت کنه. شنل قرمزی گفت : حیف که بهشت زیر پاتونه . باشه میرم . فقط خواستین برین بهشت کفش پاشنه بلند نپوشین . مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بیان. می خوان ازت خواستگاری کنن واسه پسرشون. شنل قرمزی گفت : من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد . یا رابین هود یا هیچ کس . فقط اون و می خوام. شنل قرمزی با پژوی ۲۰۶ آلبالوئی که تازه خریده از خونه خارج میشه . بین راه حنا دختری در مزرعه رو میبینه . شنل قرمزی: حنا کجا میری ؟؟؟ حنا : وقت آرایشگاه دارم . امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن . شنل قرمزی: ای نا کس حالا تنها میپری دیگه !! حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی . بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت نکردن . شنل قرمزی: حتما اون دختره ایکبری سیندرلا هم هست ؟؟؟ حنا : آره با لوک خوشانس میان ...


tags:
شنبه 15 / 12 / 1391برچسب:, | 22:54 | فرناز جونی |

اگر وقتی کسی را در آغوش میگیری
در میان بازوانت میلرزد ،
اگر به سختی نفس میکشد ،
اگر در چشمانش برق و درخشندگی خاصی میبینی ،
.
.
.

دهنت سرویسه ؛ طرف آنفلوانزا داره .


tags:
شنبه 15 / 12 / 1391برچسب:, | 22:45 | فرناز جونی |

برای خودت زندگـــی کن..

کسی که تـو را " دوست" داشته باشد ...

با تـو " می مانـد "..

برای داشتنت " می جنگد "..

اما اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای می رود ...!


tags:
شنبه 15 / 12 / 1391برچسب:, | 13:45 | فرناز جونی |

سگ مظهر وفاداریست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اما همیشه میگویند مثل سگ پشیمون میشی
گویا همیشه آخر وفاداری ، پشیمانیست !!!


tags:
شنبه 15 / 12 / 1391برچسب:, | 13:45 | فرناز جونی |
Shik Them