خاطرات یک سمپادی

 

 

اون بیرون آدمای زیادی هستند که بهت خواهند گفت که " تو نمی تونی!" اما کاری که یه اسفندمـــاهی باید بکنه اینه که برگرده و بگه " بشین و تماشا کن !"

tags:
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, | 23:12 | فرناز جونی |

همون پنجم دبستان که تیزهوشان قبول شدم باید تو اوج خداحافظی میکردم


tags:
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, | 23:6 | فرناز جونی |

 

چاقو دسته خود را برید و محبت، خار را گُل نکرد..

همانگونه که دوری، دوستی نیاورد؛ و پول خوشبختی آورد...

دوره ضرب المثلها به پایان رسیده است..!


tags:
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, | 23:1 | فرناز جونی |

 

کوزت هم نشديم آخرش خوشبخت شيم!

.

کبري هم نشديم تصميم هامون رو تو کتابها بنويسن!

.

بوم نقاشي هم نشديم يکي بيادرومون 2 تا درخت و 2 تا دونه پرنده بکشه، قيمتي بشيم واسه خريدنمون سر و دست بشکونن!

.

مگس تسه تسه هم نشديم ملت رو بخوابونيم!!

.

اي خدااااااااااااا اااااااا … بامزي هم نشديم بچه ها عکسمون رو بچسبونن روي کتاب و دفترشون!!!!

.

مارک آنتوني هم نشديم جنيفر لوپز رو طلاق بديم!

.

میگن ماکسيما در افغانستان حدود6 ميليون تومانه، افغاني هم نشديم بتونيم ماکسيما بخريم!

.

گوشواره هم نشديم آويزون ملت شيم!!

.

ای کيو سان هم نشديم آب دهن بماليم کف کلمون، همه چي حل شه!

.

ميتي کامان هم نشديم بهمون احترام بگذارند!

.

پيشي هم نشديم، يکي نازمون کنه!

.

توپ فوتبالم نشديم 22 نفر بخاطرمون خودکشي کنن!


 

. علف هم نشديم حداقل به دهن بزي شيرين بيايم !

.

مانيتور هم نشديم ازمون چشم بر ندارن!

.

شلغمم نشديم يکي کوفتمون کنه خوب شه !

.

آهنگ هم نشديم ، دو نفر بهمون گوش کنن ! . . . .

اما متولد اسفند شديم همه ي اينا رو يجا صاحب شديم


tags:
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, | 23:1 | فرناز جونی |

ما ایرانی ها وقتی می خواهیم از کسی تعریف کنیم:

عجب نقاشیه نکبتـــ...

چه دست فرمونی داره توله سگــ...

چقدر خوب می خونه بد مصبـــ...

چه گیتاری میزنه ناکســ...

استاد کامپیوتر لامصبــ...

عجب گلی زد بی وجدانــ...

بی شرف خیلی کارش درستهــ...

دوست دارم وحشتناکـــ...!

حالا ...

وقتی که می خوایم فحش بدیم:

برو شازدهـــ...

چی می گی مهندســـ...

آخه آدم حسابیــ...

دکتر بو دکتـــــر....

چه طوری آی کیـــو...؟

بــــه ّّبــه..!استاد معظمــ..

 پکجایی با مرامــــ...؟

 باز گل واژه صادر فرمودیــــ...؟


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 23:33 | فرناز جونی |

 

سلام خوفین...؟؟
 

می خوام بدونمــ..

نظرتون راجب ترشک و لواشک چیهـــ...؟؟

از همه مهم تر نظرتون راجب این عکس چیهـــ...؟؟


 

خوب حالا آب دهنتو قورت بده 


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 23:30 | فرناز جونی |


الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه
از نظر پدر و مادرتون، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار میشینه


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 23:29 | فرناز جونی |

اگه پرسیدی "چی‌ شده" و گفتم "هیچی‌"، گورتو گم نکن برو، ۲ دیقه بشین دوباره بپرس، میگم...!!


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 22:51 | فرناز جونی |

یه سوالی ذهن منو مشغول کرده چن روزه
ماهی دودی که میگن
یعنی ماهیه سیگار می کشیده؟
اگر آیا اینجوری بوده اونوقت سیگارشو زیر آب چجوری روشن می کرده؟
بعد با کدوم دستش نگه می داشته و پک میزده :|


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 22:40 | فرناز جونی |

به این میگن زن ذلیل:|


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 22:38 | فرناز جونی |

کودکه درونم پیرمرده درونم رو اسکل میکنه میخنده ... قدیم اینجوری نبود ، جرات نمیکرد پاشو جلوش دراز کنه لم بده


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 22:30 | فرناز جونی |

یه عدد بین 1 تا 100 تو ذهنت انتخاب کن.
.
.
.
.
.
.
کردی؟

 


 


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 22:28 | فرناز جونی |

روس ها به سیب زمینی میگن سیب زمینی ، البته به زبونه خودشون ولی مطمئنم ترجمه ش همین میشه


tags:
چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, | 22:27 | فرناز جونی |

چند وقتیست با خودم خداحافظی کردم
خودم را تنها رها کردم در چهار دیواری اتاقمان
طفلی خودم
در یک قدمی جنون طرح لبخند تو را زمزمه میکرد
چند وقتیست ندیدمش خودم را
دلم برایم تنگ شده !!!


tags:
دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:, | 22:38 | فرناز جونی |

 

تو یکی از آهنگاش همچین میگفت ساده بگم ساده بگم دهاتی ام انگار که اگه پیچیده میگفت بچه نیویورک بود

tags:
دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:, | 22:37 | فرناز جونی |

 

 


tags:
دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:, | 14:28 | فرناز جونی |

 

 


tags:
دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:, | 14:27 | فرناز جونی |

 

يکي از تفريحات ايرانيها اينه که:

ميرن يه جنس ميخرن بعد توي تک تک مغازه ها ميرنو

همونو قيمت ميکنن . . !


tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 23:3 | فرناز جونی |

 

 

من میخوام ببینم اونی که داشت ذبان فارثی رو اخطراء میکرد اون روض اول. . .. چی شد که تثمیم گرفط غورباقه ق اولش غاف باشه غ دومش قین ؟ . . . نه واقعن سوالِ برام


tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 23:2 | فرناز جونی |

 

 

یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده اینه که این آتشنشان های محترم ، چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!

 

tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 23:1 | فرناز جونی |

 

 

برای دیدن پاسخ به ادامه ی مطلب بروید.



tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 22:55 | فرناز جونی |

 

 

مردی که در میان دانه های قهوه است را پیدا کنید. پس از پیدا کردن این مرد توضیحات مربوط را مطالعه کنید تا متوجه شوید که عملکرد مغز شما چگونه است. لازم به ذکر است که عکس سه بعدی نیست:

برای دیدن پاسخ به ادامه مطلب مراجعه کنید.


tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 22:53 | فرناز جونی |

 

 

 


tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 22:48 | فرناز جونی |

 


tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 22:30 | فرناز جونی |

 

 

 

 


tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 22:23 | فرناز جونی |

 

حتما تا حالا اسم شنقل رو شنيديد اگه نشنيدي اسکل رو حتما شنيديد

اسکل يه پرنده ايه که تو تابستونا غذا جمع ميکنه زمستون که ميرسه نميدونه اونارو کجا جمع کرده.

حالا شنقل پرنده اي که غذاشو ميده اسکل براش نگه داره.



 


tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 22:1 | فرناز جونی |

يه گروه شیرازی نشسته بودن به ترتيب هركي يه عدد ميگفت بقيه ميخنديدن.
يكي ميره بهشون ميگه قضيه چيه؟
.
.
.

.
.
.
.
.
ميگن عامو حال نداريم جك تعريف كنيم براشون عدد گذاشتيم. حالا هر عددي رو ميگيم همه ميدونن چه جكيه ميخنديم. :)))))))))))))
ميگن حالا تو يه عدد بگو
ميگه287. ميبينه يكي ولو ميشه، يكي غش ميكنه، يكي خودشو ميزنه....
ميپرسه چي شد؟ ميگن اينو تاحالا نشنيده بوديم!
=))))))))
.
..
.
.
.
فدوی همه ی شیرازیوی باجنبو باحال ♥


tags:
یک شنبه 26 / 8 / 1391برچسب:, | 21:7 | فرناز جونی |

 

ما آخرش نفهمیدیم

اگه ۲۰۱۲ دنیا تموم میشه پس چرا pes 2013 اومده ؟؟؟



tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 19:15 | فرناز جونی |

روزاي خوبم مياد ...!

فقط داديم چين برامون بسازه ارزون در بياد :))))



tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 19:14 | فرناز جونی |

 

 

اینجا زمین است ، زمین گرد است
تویی که مرا دور زدی ... فردا به خودم خواهی رسید
حال و روزت دیدنیست...

tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 19:13 | فرناز جونی |

اگر من به وسیله ای نیاز داشته باشم و آن وسیله از من دور باشد , من دیگر به آن وسیله نیاز ندارم


tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 19:5 | فرناز جونی |

میگن تو جهنم ترتیب روزا اینجوریه:
شنبه- عصر جمعه- عصر جمعه- عصر سیزده بدر- 31 شهریور- عصر جمعه
:))


tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 19:4 | فرناز جونی |

وقتی دنبال آرزوهات میری حتما یه نگاهی به کوله پشتیت بنداز ، مبادا سوراخ باشه و چیزایی که امروز دارى ، بشه آرزوهای فردات ...


tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 19:3 | فرناز جونی |

بـــرگ ِ پـــاييــزي راهـي نـدارد جـــز سُــــــــقوط….
وقـتي مي دانـد درختـــــــــــ …
عِشــق ِ بَـــرگ ِ تـــــازه اي را در دِل دارد


tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 19:2 | فرناز جونی |

چهار نفر بودن اسمشون اینها بود:
همه کس ، یک کسی ، هر کسی، هیچ کسی
کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار رو به انجام می رسونه ، هرکسی می تونست این کار رو بکنه ولی هیچ کس اینکار رونکرد .
یک کسی عصبانی شد جرا که این کار کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار رو نخواهد کرد.
سرانجام داستان این طوری شد هرکسی ، یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری رو نکرد که همه کس می تونست انجام بده !!

خودمم مخم پکید :|


tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 19:1 | فرناز جونی |

تو محشری از همه سری ....
تو یک افسونگری....
.
.
.
.
.
.
.
.
مکالمه با آینه اتاقم :|


 


tags:
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, | 18:59 | فرناز جونی |

 

سال ها گذشت و کسی ندید که انسانی با قاشق چای خوری، چای بخورد .... والا به خدا :))

tags:
چهار شنبه 22 / 8 / 1391برچسب:, | 22:22 | فرناز جونی |

بچه ها هرکی واسم نظر گذاشته بودو گفته بود با نام چی لینکش کنم  لینکیدمش شما هم منو لینک کنید


tags:
سه شنبه 21 / 8 / 1391برچسب:, | 21:55 | فرناز جونی |

 

 

 

 

 

 

روزی تصمیم گرفتم همه چیز را رها کنم، شغلم را دوستانم و زندگی ام را،

 

 

 

به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم.

 

 

به خدا گفتم:آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟

 

و جواب او مرا شگفت زده کرد.

 

گفت:آیا درخت سرخس و بامبو را میبینی؟

پاسخ دادم:بلی.

فرمود:هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم،به خوبی از آنها مراقبت نمودم،به آنها نور و غذای کافی دادم، دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم.

در دومین سال سرخسها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبو خبری نبود. من بامبو را رها نکردم.

در سالهای سوم و چهارم نیز بامبو ها رشد نکردند.اما من باز هم از آنها قطع امید نکردم.

در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد.در مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود.اما با گذشت شش ماه ارتفاع آن به صد فوت رسید.پنج سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند.ریشه هایی که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت فراهم می کردند.

خداوند در ادامه فرمود: آیا میدانی در تمام این سالها که تو درگیر مبارزه با سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می سساختی.من در تمام این مدت تو را رها نکردم.

هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن بامبو و سرخس دو گیاه متفاوت هستند،اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنند.زمان تو نیز فرا خواهد رسید و تو نیز رشد میکنی.

از او پرسیدم من چقدر قد می کشم؟

در جواب از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟

جواب دادم هر چقدر که بتواند.

تو نیز باید رشد کنی قد بکشی هر اندازه که می توانی...

آنتونی رابینز می گوید شاید لطف خدا تاخیر داشته باشد اما سرانجام فرا می رسد اگر ما باور داشته باشیم.

 


tags:
سه شنبه 21 / 8 / 1391برچسب:, | 20:35 | فرناز جونی |

 

 

 

خو یکی نبوده به این یارو بگه آدم خیس میشه ؟
همینجوری نشسته برای خودش گفته:
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
دیونه نشید مث من مریض میشید تو این گرونی و بدبختی!!!

 

 

 

تو هال چرت ميزدم،متوجه شدم داداش کوچيکم داره با صدای بلند ميگه: يا ابلفضل،يا قرعان،يا جد سيد مراد!!!
رفتم ببينم چه مرگش شده!
ديدم داره با کامپيوتر ماشين بازی ميکنه،
ماشين داره ميره تو دره نمی تونه کنترلش کنه

 

يه روز چرچيل در مجلس عوام،سخنراني داشت.يه تاكسي ميگيره. وقتي به مجلس ميرسن به راننده ميگه: اينجا منتظر باش تا من برگردم. راننده ميگه: نميشه،چون مي خوام برم سخنراني چرچيل رو گوش بدم. چرچيل از راننده خوشش مياد بهش 10پوند ميده..
راننده ميگه: گور باباي چرچيل، هر وقت خواستي برگرد.!

 

روش دفـــع انگـــل:
تا3روز همش بیسکویتُ چای میخوری، روزٍ4م فقط چایٍ میخوری، اینجاس که انگلٍ میاد بیـــــرون میگه پس بیسکوییتش کــــــــــو؟؟ وشما میگیرینش!

 

طی یک ازمایش میدانی مشخص شد که اساتید دانشگاه ما از IQبسیار بالایی برخوردارند.چون نیازی نیست از لفظ خجالت اور خسته نباشید استفاده کنیم .همینکه به ساعت خود نگاه کنیم سپس با اخمی ملایم وساختگی به استاد باهوش خیره شویم به طور خودکار خود این لفظ را به کار برده وکلاس مسخره اش را به پایان میرساند.(امتحان کنید شاید اساتید شما هم باهوش باشند

 

 

وضع نت یه جوری شده که هفت هشت تا تب باز می کنی , بعد مثل سیخای کباب هی دونه دونه از اون اول تا آخر بهشون سر میزنی ببینی در چه وضعیه , لود شده یا نه !

 


tags:
سه شنبه 21 / 8 / 1391برچسب:, | 20:30 | فرناز جونی |
Shik Them