خاطرات یک سمپادی
معلم: هرکی سوال بعدی منو جواب بده میتونه بره خونه.شاگرد کیفشو از پنجره میندازه بیرون...-معلم با عصبانیت: کی اون کیفو انداخت بیرون؟من بودم آقا..خداحافظ
tags:

هميشه كردارت را طورى تنظيم كن كه عمه ات تاوانش را پس ندهد
tags:

اینقدر روشنفكرم ......
كه بعضي وقتا شبا نورش نميذاره خانواده راحت بخوابن ... :))
tags:

نیرویی دارم بنام نیروی گریز از خواب که از ساعت یازده شب به بعد در خلاف جهت تشک به ادم وارد میشه
tags:

به معلممون میگم خسته نباشی میگه باشم چه غلطی میکنی؟
من :|
tags:

اینایی که کاراشونو همیشه ساکت و آروم انجام میدن،
اینایی که عشقشون لباس مشکیه،...
اینایی که روزا براشون بی معنی شده وشبا فقط کار میکنن،
اینایی که با دیواره خونه ها یه دنیا خاطره دارن،
اینا رو خیلی زیاد مواظبشون باشید،
این لامصبا دزدن آقا ، دزززززززززززززد !!!!!!
tags:

چراوقتي دروغ ميگي و من لبخند ميزنم فكر ميكني من خرم؟! خب يه بارم فكركن دارم به خريت تو لبخند ميزنم. :)))
tags:

بچه که بودیم شبها فکر میکردیم فردا چی بازی کنیم ؛ الان فکر میکنیم فردا زندگی قراره چه بازی ای بکنه باهامون …
tags:
